انگیزه بخشی به کارمندان
یه چند روزی بود میرفتم شرکت میدیدم فضای شرکت اصلا خوب نیست، یه سری از بچهها بی انگیزه و کسلن فقط منتظرن بعدازظهر بشه تعطیل کنن برن. این اصلا خوب نبود چون ممکن بود کارمندای دیگه رو هم بی انگیزه کنن و این شرکت نابود میکرد. حس کردم باید با چندتاشون صحبت کنم تا دلیل بی انگیزگیشونو بفهمم تصمیم گرفتم با مسئول فروش که صبح کاملا سرد و بی روح جواب سلامم داد صحبت کنم. ازش خواستم اومد تو اتاق و دلیل بی حالی و کسلیشو پرسیدم. تو صحبتاش به چیزای جالب اشاره کرد که به نظرم کاملا فراموش شده بود. اولیش این بود میگفت من اصلا نمیدونم واسه چی داریم کار میکنیم هدفمون تو شرکت چیه هر روز میام یه سری زنگهارو میزنم یه سری چیز میفروشم میرم حس میکنم هیچ خلاقیت و جای رشدی برام نیست. احساس ارزشمندی ندارم فکر میکنم نیروی مهمی نیستم و کارم خیلی اهمیت نداره، میترسم اگه به تعداد مشخصی نفروشم از شرکت اخراج بشم. اینجا بود که با خودم گفتم اشکال مدیره رفتم تو اتاق مدیر و ازش خواستم که کمی صحبت کنیم. براش کسلی و بی انگیزگی کارمندا توضیح دادم و گفتم برای شرکتت احساس خطر میکنم.
ازم خواست تا راهنماییش کنم گفتم اولین مشکل توی ارتباطاتته چون رابطه ای با پرسنلت نداری براشون وقت نمیزاری و ازشون غافل شدی کارمندات باهات احساس غریبی دارن. تو فکر میکنی باید نیروها کارشون انجام بدن تو هم حقوق به موقع پرداخت کنی اینطوری همه چی عالیه اما حقوق همه چیز برای کارمند نیست اونها نیاز به ارتباط و دیده شدن دارن، باید برای آموزش و مهارتهاشون برنامه ریزی کنی چون اگه کارمندات رشد کنن شرکت هم پا به پای اونا رشد میکنه و نیروی با مهارت و با انگیزه سرمایه های ارزشمندی برای هر شرکت هستند.
تصمیم گرفتیم تو هفته یه برنامه دورهمی با بچه های شرکت بزاریم و هم ارتباط باهاشون بگیریم هم مشکلات شرکت با هم بررسی کنیم، در مورد اهداف شرکت باهاشون صحبت کنیم و برای رشد و توسعه شرکت نظر اونهارو هم بپرسیم و از ایده ها و نظراتشون استقبال کنیم. نیروها برای انگیزه داشتن باید هم از نظر روانی هم از نظر جسمی شرایط خوبی داشته باشن باید اونا رو توکارشون به چالش می انداختیم که هم برن بیشتر یاد بگیرن و هم فعال تر و پویاتر بشن تا به روزمرگی و کسالت دچار نشن. باید بدونند که چقدر برای سازمان مهم و ارزشمندند وقتی از اهمیت نقششون آگاه بشن با جون و دل براتون کار میکنن. هرچه کارمندان انگیزه بیشتری داشته باشند عملکرد بهتری دارند، وقتی عملکردشان بهتر شد وفاداری و بهرهوریشون هم تقویت میشه.
به مدیر گفتم باید وقتی مسئولیتی به کارمندات میدی علت انجام اون کار یا مسئولیت براشون توضیح بده تا بدونن آن کار یا مسئولیت برای چی باید انجام بشه. وقتی با کارمندات تعامل کنی، این فضای تعاملی آنها را مشتاق تر میکنه و باعث ایجاد انگیزه میشه. زمانی که اونا فضا برای رشد و ارتقای خوشون داشته باشن اونوقته که کارشون معنادار و هدفمند میشه. اینطوری احساس رضایت بیشتری دارند و به پیشرفت خودشون و سازمان توجه میکنند و آینده بهتری هم برای خودشون هم برای سازمان میسازند. آنها باید حس مالکیت نسبت به کارشون داشته باشن وقتی یه همچین حسی دارند با دلسوزی و وابستگی بیشتری کار میکنند. شما به عنوان یک مدیر الگوی کارمنداتون هستید هر چه شما مشتاقانه تر و با انگیزه تر کار کنید این حس پویایی به اعضا هم انتقال میدید.
چیزی که من در مورد کارمندان و رضایت شغلی شون فهمیدم این بود که ارتباطات سازمانی مسئله مهمیه که تاثیر مستیقمی بر کارآمدی و ناکارآمدی کارکنان داره. با تحقیقاتی که کردم متوجه شدم کارکنان علت نارضایتی و بی انگیزگی خودشونو سطح پایین مهارتهای ارتباطی مدیران و کارفرمایان بیان کردند. مشکلاتی مانند بداخلاقی، تندخویی، نشنیدن انتقادات، بازخورد ندادن نسبت به عملکردها، درک نشدن از طرف مدیران، عدم رعایت شان کارکنان را بیان کردند. شعار من اینه مدیر شدن سخته اما لازم و ضروریه پس برید آموزش ببینید تا موفقیتتونو تضمین کنید.
دیدگاهتان را بنویسید